حسن عباسي در سخناني در يک نشست دانشجويي به مناسبت روز دانشجو، با انتقاد از دولتهاي خاتمي و احمدي نژاد، اولي را به ميني بوس چراغ دار ايستاده و بدون حرکت و دومي را به ميني بوسي بدون چراغ که با تمام سرعت پيش مي رود، تشبيه کرد.
 
 يزد فردا به نقل از «تابناک» بدون قضاوت درباره اين سخنان، بخشي از روايت وبلاگ برای آیندگان یزد از اين سخنراني را منتشر مي کند:
 
راستش را بخواهيد، قبل از رفتن به جلسه فکر مي کردم با شناخت عمومي که از سخنران وجود دارد، احتمالا همان حرفهاي قديمي با محتواي مشخص نظير «چيکن استراتژي»، حمله به خاتمي، حمله به هاشمي و احتمالا دفاع سرسختانه از دولت نهم را خواهم شنيد.

...موضوع جلسه، مسئله نخبگان و نقش دانشگاه در پرورش اليت‌هاي سياسي جامعه بود. عباسي ابتدا به بررسي واژه نخبه و تعريف آن در حوزه‌هاي مختلف ورزشي، علمي، اجتماعي، سياسي و … پرداخت و در مورد آن توضيح داد.
 
...عباسي دولت سازندگي را دولت عمل‌گرا دانست. به اعتقاد وي چون اين دولت عنان خويش را به دست جمعي از تکنوکراتها سپرده بود، نتوانست آنطور که بايد موفق باشد.
 
وي آنگاه، به دولت اصلاحات پرداخت. به اعتقاد وي دولتمردان اصلاح طلب، مجموعه‌اي از انديشمندان بدون عمل بودند که بعضا تئوري‌هايي را (صرف نظر از مثبت يا منفي بودن اين تئوري‌ها) تعريف مي‌کردند بدون آن که به آن عمل کنند.
بحث دکتر عباسي در ادامه به دولت نهم رسيد. وي دولت نهم را دولتي عملگرا و شديدا سخت کوش، اما فاقد پشتوانه تئوريک دانست. به اعتقاد وي دولت نهم در يک کلام «نمي‌داند چه مي‌کند». اينجا بود که شنوندگان از اين سخنان وي کمي شگفت‌زده شدند. وي حتي در يک جمله اظهار داشت: اگر دولت نهم به همين روش جلو برود کارش بجايي خواهد رسيد که مثل روساي دو دولت سازندگي و اصلاحات، رئيس دولت عدالتخواه در آينده، تنها فردي باشد که از عملکرد گذشته دولت متبوعش دفاع کند.
 
عباسي در ادامه دولت نهم را با يک مثال، با دولت اصلاحات مقايسه کرد. وي دولت اصلاحات را به ميني بوسي با هفتاد نفر جمعيت (به نمايندگي از جمعيت ايران) تشبيه کرد که با چراغهايش افق‌هاي نسبتا مطلوبي را ترسيم مي‌کند بدون آنکه به سمت آن افق‌ها حرکت کند. در عوض دولت نهم را بمثابه ميني بوسي دانست که با چراغ خاموش با سرعت تمام مشغول پيشروي است بدون آنکه بداند کجا مي‌رود و چه بسا به پرتگاه و دره نيز برسد!
او بعنوان مثال، “سهام عدالت” را مطرح نمود و گفت: اين که مي‌گويم دولت هشتم تئوري داشت و دولت نهم پشتوانه تئوريک ندارد به اين دليل است که مثلا، ده‌ها کتاب در مورد مفاهيمي چون آزادي و جامعه مدني در دولت قبلي به چاپ رسيد. شما مي‌توانيد يک کتاب صد صفحه‌اي در مورد «سهام عدالت» پيدا کنيد؟ دولت نمي‌تواند جزوه‌اي در اختيار دانشگاهيان قرار دهد تا دانشجويان و ما بنشينيم در مورد آن بحث کنيم؟
 
دکتر عباسي ضمن «حيله» دانستن گزارش نهادهاي امنيتي آمريکا، حمله به ايران را تقريبا منتفي دانست. وي نارضايتي مردم و مشکلات جامعه را بسيار خطرناک تر از حمله آمريکا خواند و اظهار داشت: من اگر خطر حمله به ايران را «۱» بدانم، خطر نارضايتي و فشارهاي اقتصادي بر مردم را «۹۰» مي‌دانم.
 
وي افزود، آمريکا به آرامي فشار را از پرونده هسته‌اي ايران کم خواهد کرد و به جاي آن به مسائل جديدي خواهد پرداخت. به اعتقاد وي موضوع بعدي فشار غرب، پس از خاتمه نسبي مسئله هسته اي، مسئله موشکي ايران است. وي اظهار داشت: غرب بدنبال آنست که توان موشکي را که مي‌تواند سبب پا گذاشتن ايران بر فضا بشود، از ما بگيرد. شما خودتان را از الان آماده کنيد براي گفتن اين که اگر انرژي هسته‌اي حق مسلم شماست، داشتن سيستم پيشرفته موشکي نيز حق مسلمتان است.
 
اواخر جلسه، چند دانشجوي انجمني با بلند کردن پلاکاردهايي مبتني بر دفاع از آزادي و زندانيان دانشجو و انتقاد از استبداد موجود و…، سعي در شعار دادن و برهم زدن نظم جلسه داشتند.
واکنش دکتر عباسي براي من فوق العاده جالب بود.
 
وي پس از خواندن پلاکاردها از پشت ميکروفون، از معترضين خواست دستهايشان را که خسته شده پايين بياورند. عباسي سپس مخالفت خود را با هر گونه برخورد قضايي با دانشجويان اعلام کرد و گفت: شما همگي فرزندان ما هستيد. ما با شما هيچ مشکلي نداريم. برخورد قضايي و دادگاهي اصلا کار درستي نيست. اکبر گنجي الان کجاست؟ ما نمي‌توانستيم از پتانسيل وي بهتر استفاده کنيم؟ ما گنجي را از دست داديم.
 
وي در ادامه گفت: اين افتخار نظام است که در قشر دانشجو تا اين حد تنوع انديشه و تضارب آرا وجود دارد. منتها يک شرط دارد و آن اينست که هر گونه وابستگي فکري و اقتصادي خود به دشمنان ملت را نفي کنيد.
 
وي ادامه داد: اگر در ميان شما کساني باشند که با دشمنان ايران همکاري کنند، بطور طبيعي اين مسئله براي دستگاههاي امنيتي نظام نگران کننده است و واکنش تند آنها را در پي دارد. اين نمي‌شود که شما امروز شعارهاي اينچنين بدهيد و چند سال بعد امثال افشاري و سازگارا از ميان شما در بيايند و دست همکاري با کثيف ترين دشمنان ايران بدهند. شما بايد اين وابستگي را کاملا نفي کنيد. اگر شما مثلا بيانيه‌اي بدهيد و استقلال خود را رسما از بيگانه اعلام کنيد، من به شما قول مي‌دهم که خودم با حداکثر توان در انديشه سياسي به شما کمک خواهم کرد.
 
...همين چند جمله منطقي که با بيان نسبتا آرام دکتر عباسي همراه بود، مانند آبي بر آتش چند دانشجوي معترض خشمگين فرو نشست. جو کاملا آرام شد و عباسي به ادامه سخنانش پرداخت.
بخش پاياني اين جلسه چهار ساعته، پرسش و پاسخ بود. همانطور که پيش بيني مي‌کردم، عمده سوالات از سوي دانشجويان بسيجي طرح شده بود. از آنجايي که بسيج دانشجويي، به عنوان بازوي احمدي نژاد در دانشگاه، ميزبان دکتر عباسي بود، شايد کسي فکر نمي‌کرد صحبتهاي وي با انتقادات اينچنين شفاف از دولت نهم همراه باشد.
 
اکثر سوالات حاوي دفاع از دولت نهم تحت لواي جملات رهبري بود. يکي گفت رهبري دولت نهم را مورد اعتماد خوانده، پس چرا شما از آن انتقاد مي‌کنيد؟ ديگري پرسيد، رهبري بارها از عملکرد دولت نهم دفاع کرده، پس انتقاد شما براي چيست؟ شخص ديگري گفت که رهبري روي کار آمدن دولت نهم را “معجزه” دانسته، پس چرا شما عملکرد آن را زير سوال مي‌بريد؟ سبک اکثر سوالات به همين منوال بود.
 
دکتر عباسي به اين سوالات نيز پاسخ بسيار جالبي داد. وي گفت، اولا رهبري از همه دولتها و روساي جمهور پيشين نيز دفاع کرده است. ثانيا، اين که ايشان يکجا از عملکرد يک دولت دفاع کرده‌اند به معناي تعطيل شدن مبحث انتقاد نيست. آنچنان که خود ايشان به عملکرد اين دولت و دولتهاي گذشته نيز در برخي مسائل انتقاداتي داشته‌اند. ما بايد کاري کنيم که همانطور که رهبري روي کار آمدن دولت نهم را معجزه دانسته‌اند، کارنامه دولت نهم و پايان کار آن نيز مانند معجزه، خوب و بياد ماندني باشد.
 
وي افزود: سالها هر زمان مي‌خواستيم به آقاي هاشمي انتقاد کنيم، چند نفر مثل شما مي‌گفتند که چرا به هاشمي انتقاد مي‌کنيد؟ مگر آقا نفرموده‌اند که هيچ کس براي من هاشمي نمي‌شود؟ اين ديدگاه درست نيست و بايد چراغ انتقاد را روشن نگه داشت.
بعد از پاسخ دکتر عباسي به اين سوالات، سوالي به دست دکتر رسيد که وي را سخت عصباني کرد. شايد اينچنين از کوره در رفتن حسن عباسي را بتوان تنها نقطه ضعف صحبتهاي وي برشمرد. نقطه ضعفي که به نظر من، در آينده نيز، همچون گذشته کار دست وي خواهد داد.
 
سوال مذکور که بيشتر يک نظر بود تا سوال، اينگونه نوشته شده بود: اين که دولت شما را تحويل نگرفته دليل نمي‌شود که اينطور نسبت به آن کينه‌ورزي داشته باشيد. عباسي ناگهان از کوره در رفت و انتقادات شديداللحني به دولت نسبت داد.
 
وي نويسنده سوال را مثال يک «متحجر مقدس مآب» دانست و گفت: از شما دانشجويان مي‌خواهم حتما سي صفحه آخر کتاب ولايت فقيه امام خميني را بخوانيد تا ببينيد آن بزرگوار از دست اين متحجرين چه کشيده است.
وي که کمي عنان بحث از دستش خارج شده بود اظهار داشت: کار کردن در اين دولت افتخار است؟ خوب است که شما وزير دولت بشوي بعد اينگونه بيرونت کنند؟ اين رفتار دولت خيلي خوب است که من نسبت به آن کينه بورزم؟
وي افزود: همه جاي دنيا مرا تئوريسين دولت مي‌دانند. با اين که ارتباط کاري با دولتمردان ندارم اما خيلي‌ها در خارج از مرزها عملکرد دولت را با پشتوانه تئوريک من قلمداد مي‌کنند؛ آنوقت شما مي‌گويد دولت تحويلمان نگرفته؟
 
وي در ادامه گفت: اگر اين حرف را اين چند دانشجوي معترض (آنها که پلاکارد داشتند و عمدتا انجمني بودند) به من مي‌زدند دستشان را مي‌بوسيدم. اما اکنون که يک به اصطلاح حزب اللهي اين تهمت را زده من هرگز وي را نمي‌بخشم. بيايد سر پل صراط از من حلاليت بطلبد…
 
پس از پايان صحبتهاي دکتر با دانشجويان سابقا خشمگين، وي بهمراه ميزبانان بسيجي اش وارد دفتر بسيج شدند. از آنجا که بسيار علاقمند شنيدن صحبتهاي خصوصي وي بودم، با لطايف الحيلي خود را به آن جمع رساندم و پاي صحبتهاي دکتر عباسي نشستم.
مي دانم نوشته ام کمي طولاني شده، لذا تنها چند جمله به نظرم خودم “طلايي” عباسي را که در آن محفل خصوصي مطرح کرد، بيان مي‌کنم:
ما دلسوز دولتيم. دولت بايد بتواند افکار عمومي را توجيه کند. اين مسئله دردناک است که افکار عمومي روي برخي از نکات مثبت و اعمال مطلوب دولت هم حرف دارد. دولت بايد از طريق ارتباط با نخبگان، ذهن جامعه را نسبت به عملکرد خود روشن کند.
 
من نه از استکبار مي‌ترسم، نه از حمله، نه از صهيونيزم، نه از قوميت ها، نه از مسائل جنسيتي، نه از مسائل ديني و نه از هيچ چيز ديگر. آنچه مرا نگران مي‌کند، صرفا «کارآمدي» نظام است. توجه کنيد که نمي‌گويم کارآمدي دولت. «نظام» ما مشکل کارآمدي دارد. ما بايد نظام را کارآمد کنيم. بايد توليد فکر کنيم. شما نبايد اشتباهي را که نسل ما کرد، تکرار کنيد. شما بايد نظرگرايي، عملگرايي و نهادگرايي را با هم داشته باشيد.
 
«...استفاده من از مسئله هولوکاست سه چيز است: اولا اين که اين جنايات اگر رخ داده باشد توسط مسيحيان بر عليه يهوديان رخ داده است. آن هم آن دسته از مسيحيان که پروتستان بودند. بر خلاف آنچه دکتر شريعتي مي‌گفت که ما نياز به پروتستانيسم اسلامي داريم، هولوکاست نشان مي‌دهد که جناح پروتستانيست مسيحي، دست به يهودي کشي زده است. ثانيا هولوکاست توسط نازي‌ها اتفاق افتاده است. نازيست‌ها هم سوسياليست‌هاي ملي گرا بوده‌اند. لذا مي‌بينيم که ترکيب سوسياليزم و ملي گرايي، مي‌تواند دست به چنين جنايتي (در صورت وقوع) بزند. ثالثا، اگر اين اتفاق حتي با اين کيفيت رخ داده، چه ارتباطي با فلسطينيان دارد که امروز بايد جور آن را بکشند؟» [حس کردم دکتر قلبا با «افسانه» خواندن هولوکاست، به معني از بيخ و بن منکر شدن آن تا حدودي مشکل دارد اما چون نمي‌خواهد نظر دوست احتمالا صميمي اش، دکتر رامين را رد کند، از موضع گيري صريح تحفظ دارد.]...
 
يزدفردا
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا